شهید حسین اکبری

نام پدر : قاسم

تاریخ تولد : دوشنبه ، 7 اسفند ، 1323

محل تولد : تهران

سن هنگام شهادت: 37 سال

تحصیلات : کارشناسی

تخصص : دامپروری

زندگینامه


سوابق مبارزاتی: شرکت در راهپیمایی‌های ضد رژیم پهلوی، تنویر افکار عمومی علیه دستگاه جبار شاهنشاهی، مبارزه با چهره‌های لیبرالیسم و خود فروخته غرب


کارهای تشکیلاتی: عضو انجمن اسلامی بانک کشاورزی، عضو مؤسس اتحادیه انجمن‌های اسلامی کارکنان دولت و جامعه اسلامی فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های کشور، عضو حزب جمهوری اسلامی


مسئولیت‌ها: کارشناس بانک کشاورزی ، همکاری با جهاد سازندگی، دادستانی انقلاب اسلامی، ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع ، مدیر عامل بانک کشاورزی


تولد تا جوانی

حسین اکبری فرزند قاسم، هفدهم اسفند سال 1323 ه.ش در یک خانواده کارگری در شهر تهران متولد شد.


پس از طی دوران دبستان وارد مقطع متوسطه شد و به ترتیب طی سال‌های 39 تا 45 در آموزشگاه‌های پرچم، پرنیا و محسن هنربخش مشغول تحصیل گردید.


از همان دوران نوجوانی و جوانی با رنج‌ها و محرومیت‌های طبقات مستضعف و کوخ‌نشین آشنا بود و خود را متعلق به آنان می‌دانست. نسبت به مشکلات مردم احساس مسئولیت می‌کرد و تا سرحد ممکن برای رفع نیاز‌های خانواده‌های کم بضاعت تلاش می‌نمود.


در سال 1346 ه.ش وارد دانشکده کشاورزی کرج شد و چهار سال بعد در رشته دامپروری فارغ‌التحصیل گردید و به استخدام بانک تعاون کشاورزی درآمد.


در بدو خدمت حدود چهار سال به شهرستان شاهرود انتقال یافت و با اشتیاق فراوان به خدمت کشاورزان و دامپروران این منطقه مشغول شد. او در این مدت با خوی و منش اسلامی با مردم رفتارکرد و آنان نیز شیفته اخلاق حسنه و رفتار پسندیده او شده بودند، به گونه‌ای که وقتی شهید حسین اکبری برای ادامه خدمت به بانک توسعه کشاورزی تهران منتقل شد، بیشتر کشاورزان و روستائیان شهرستان شاهرود از شدت غم و اندوه به گریه افتادند.


وی در سال 1350 ه.ش ازدواج نمود و هرگز در زندگی به خود نیاندیشید و همواره به فکر مردم و رفع مشکلات آنان بود.


شهید اکبری و مبارزه علیه طاغوت

حسین اکبری که درد و رنج طبقات مختلف مردم را به خوبی لمس کرده بود، می‌دانست که تنها راه برقراری قسط و داد در جامعه، تشکیل حکومت اسلامی است.


از همان دوران جوانی به صف مبارزان اسلامی پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌های ضد رژیم و تشویق و آگاهی‌‌بخشی به جوانان و مردم، آنان را به ایستادگی در برابر طاغوت تشویق می‌نمود.


محسن اکبری برادر شهید در خاطره‌ای از وی چنین نقل می‌کند: « روز 17 شهریور سال 1357 همسر و دختر کوچک وی به خانه ما آمدند، از حال برادرم حسین جویا شدم، گفت: به اتفاق پسرش به تظاهرات رفته است. [ ساعاتی بعد] به اتفاق چند تن از برادران [ به سوی ] میدان شهدا حرکت کردیم که با صدای رگبار گلوله‌ها مواجه شدیم. به سر کوچه نرسیده بودیم که برادرم در حالی که به شدت فریاد می‌کرد، ای ملت! مردم را کشتند، ای خدا ! مردم بیچاره را کشتند و بعد گفت: برای شرکت در تظاهرات روز 17 شهریور به میدان شهدا [ژاله ] آمدم، دیدم جمعیت کثیری از مردم در میدان نشسته‌اند و از حکومت نظامی اطلاعی نداشتند، در این حال مأمورین نظامی به مردم هشدار دادند که متفرق شوند تا این که دستور [ شلیک به سوی مردم ] صادر شد ...»


او در این روز به طور معجزه‌آسایی از چنگال دژخیمان پهلوی مصون ماند، اما دیدن آن فجایع و شهامت پیر وجوان و زن و مرد، روحیه انقلابی و تبعیت از امام راحل را در وجود او دو چندان ساخت.


خانم منصوره ابوترابیان همسر شهید نیز در خاطره‌ای از مهندس حسین اکبری چنین نقل کرده است: « [ یکی از روزهای انقلاب ، هنگامی که ] در میدان انقلاب (24 اسفند سابق ) درگیری بود ، [ با شنیدن صدای تیراندازی و رگبار گلوله ] از خانه خارج شد و تا نیمه شب در خیابان‌ها بود. وقتی به خانه آمد گفت: که در میدان، درگیری زیادی بود و جوان‌های بسیاری مانند برگ خزان به زمین می‌ریختند. [ وی] در خیابان کارگر در محاصره [ گارد شاهنشاهی ] قرار می‌گیرد و با چند تن از جوانان از جان گذشته به خانه‌ای که در آن نزدیکی بود پناه می‌برند و بعد با کمک آن جوانان پاک باخته، سینه‌خیز به کمک مجروحان و [ انتقال پیکر مطهر ] شهدا می‌پردازند... [او از اینکه چرا فیض شهادت نصیبش نمی‌شود، بسیار غمگین بود] ».


همسرش همچنین نقل می‌کند: « مهندس اکبری در شب 21 بهمن سال 57 به خانه آمد و گفت حضرت امام خمینی [(ره)] دستور داده‌اند که همه در خیابان‌ها باشند و حکومت نظامی لغو شده است. می‌خواست به خیابان برود من از او خواستم که در خانه بماند و او در پاسخ گفت: مگر من با دیگران چه فرقی دارم؟ مگر خون من از آن‌ها رنگین‌تر است؟ تو باید افتخار بکنی اگر شهادت نصیب من شود.... »


شهید اکبری پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی، با همه وجود برای تحکیم پایه‌های انقلاب مجاهدت و کوشش نمود و کمر همت را بسته و با نهادهای انقلابی هم‌چون جهاد سازندگی، دادستانی انقلاب اسلامی و ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع به همکاری پرداخت.


با اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی، با شناختی که از مؤسسین آن داشت به عضویت حزب درآمد. او علاقه و تعهد خاصی در اسلامی کردن ساختار ادارات و سازمان‌های دولتی داشت ویکی از بانیان اصلی ایجاد انجمن اسلامی در بانک کشاورزی بود و در پایه‌گذاری اتحادیه انجمن‌های اسلامی کارکنان دولت و جامعه اسلامی فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های کشور نیز نقش مؤثری ایفا نمود.


بعد از فرار بنی‌صدر و تشکیل کابینه شهید رجایی، وی چند بار از سوی وزیر کشاورزی وقت به عنوان مدیر عامل بانک کشاورزی معرفی شد، اما به علت تکمیل نبودن کابینه و از همه مهم‌تر وجود برخی عناصر معلوم‌الحال در بانک مرکزی، همه این تلاش‌ها تا فروردین سال 1360 ه.ش بی‌نتیجه ماند. در این تاریخ مهندس حسین اکبری به عنوان مدیر عامل بانک کشاورزی منصوب شد. او در مدت کوتاه مسئولیت‌اش، با همه وجود نشان داد که در خدمت مردم محروم جامعه و به ویژه کشاورزان است و بنیان ارائه خدمات گسترده به کشاورزان و تولیدکنندگان این صنعت را پایه‌گذاری کرد.


همواره این جمله گهربار رهبر کبیر انقلاب اسلامی را که فرمود: « به من خدمتگزار بگویند، بهتر است که رهبر بگویند» مورد توجه قرار می‌داد و همه عزم خود را برای ارتقاء صنعت بانکداری و کشاورزی از یک‌سو و خنثی نمودن توطئه دشمنان فریب خورده داخلی از سوی دیگر به کار می‌گرفت.


او از کسانی که همواره با انتقاد صرف و بدون ارائه دیدگاه‌های کارشناسی، سعی داشتند مانع پیشرفت و آبادانی کشور شوند گلایه می‌کرد و معتقد بود: « دولت انقلابی با این همه گرفتاری‌ها و مشکلاتی که دارد، نمی‌تواند به بعضی از مسایل مردم برسد و اگر نارسایی‌ها در بعضی از زمینه‌ها وجود دارد ، معلول حکومت پنجاه ساله منحوس پهلوی است و به این سادگی از بین نخواهد رفت».


با این بینش هیچ گاه از کار خسته نمی‌شد و گاهی اوقات بچه‌هایش فقط هفته‌ای یک بار می‌توانستند پدرشان را ببینند.در سال 1360 و طی چند ماهی که قبل از شهادت،‌ مسئولیت بانک کشاورزی را عهده‌دار بود، می‌گفت: « من نمی‌توانم در این کارها بمانم، باید کارهای دیگری [ عهده‌دار ] شوم که بتواند مرا [‌برای خدمت بیشتر به عموم جامعه] راضی نماید».


بارها عزم جبهه نور علیه ظلمت نمود، اما خداوند سرنوشت او را در جبهه دیگری رقم زد و در عاشورای هفتم تیر با پیکر غرق به خون به خیل شهدای انقلاب پیوست.


عشق به شهادت ویژگی بارز شهید

او عاشق شهادت بود و آن را تنها راه رسیدن به کمال و سعادت واقعی می‌دانست. معتقد بود نهال نوپای انقلاب با شهادت اکبری‌ها مستحکم‌تر خواهد شد. او می‌خواست با تقدیم هستی و وجود خود، به شهدای 17 شهریور بپیوندد. شهادت مطلوب او بود و این درس را عاشقانه و آ‌گاهانه از مولای خود حضرت ابا عبدالله‌الحسین(ع) آموخته بود و آن را رمز جاودانگی و ماندگاری حقیقی می‌دانست، چرا که به فرموده پیر جماران خمینی بت‌شکن (ره): « خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه طیبه آن بزرگواران و پیروان خط آنان به ارث رسیده است ».


در بخشی از وصیت‌نامه شهید اکبری آمده است: « ... خدایا مرا بیامرز و توفیق بده که بتوانم با شهادت خود کوچکترین خدمتی به این عظمت تو انجام داده باشم».


ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی شهید

- پوینده راه کمال

- خیرخواه و نیک‌اندیش

- حیاء و عفت

- احترام به والدین و خویشاوندان

- ناظم امور

- کفرستیز

- قاطع و استوار

- دوستدار مستضعفان

همگی از سجایای شهید حسین اکبری است.


او هم چنین در بخشی از وصیت‌نامه خود خطاب به خانواده‌اش چنین توصیه کرده است: « ... سفارش می‌کنم که هر چه‌قدر می‌توانند به دستورات اسلام گردن نهند و خداوند همیشه یار و یاور شماها می‌باشد. پیروزی نزدیک است انشاءالله. ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم . وصیت می‌کنم که طبقه بالای ساختمان مال مستضعفان می‌باشد و اجاره آن تعلق به مستضعفان دارد. بچه‌ها در راه اسلام و سپاه اسلام خدمت کنند و خون خود را در راه اسلام بدهند».


وصیت نامه شهید مهندس حسین اکبری


به نام خدا


خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم


با سپاس خداوند متعال را که این توفیق را به ما عنایت کرد که در دوران کفر و مادیگری زور خود را و دین خود را به دنیا نشان بدهد و این توفیق را نصیب این ملت اسلام درست کرده که در راهنمایی امام امت خمینی عزیز و با وحدت در پرتو اسلام بتوانیم اسلام راستیین را در جهان نشان بدهیم اینجانب با شناخت و توفیقی که خداوند انشاء الله نصیب من خواهد کرد به طرف جبهه جنگ با کفر می روم تا خون ناقابل خود را نثار اسلام و کشور جمهوری اسلامی کنم. خدایا مرا بیامرز و توفیق بده که بتوانم با شهادت خود کوچکترین خدمتی به این دین پر عظمت تو انجام داده باشم. به خانواده خود سفارش می کنم که هر چقدر می توانند به دستورات اسلام گردن نهند و خداوند همیشه یار و یاور شماها می باشد پیروزی نزدیک است انشاء الله.


ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.


بچه ها در راه اسلام و سپاه اسلام خدمت کنند و خون خود را داد